عشقولانه
سخن عشق
تو مرا آزردی که خودم کوچ کنم از شهرت تو خیالت راحت میروم از قلبت می شوم دورترین خاطره در شبهایت تو به من خندیدی و به خود می گفتی: باز می آید و می سوزد از این عشق ولی برنمی گردم ،نه میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد عشق زیباست و حرمت دارد
نظرات شما عزیزان:
قالب رايگان وبلاگ پيجك دات نت |